دوستانه
دوستانه

دوستانه

پس

من ازپس خودم بر میام .....اره ولی به چه قیمتی .....همیشه دستمو به زانوی خودم گرفتم .....همیشه همه توجه ها مال دیگران بوده چون بقیه ضعیفتر بودن ومن چون قویتر ،،من باید می بخشیدم...

ولی تمام توجه ها وکمکها  به بهانه قویتر بودن من ...مال دیگران بوده.....

خیلی وقته ننوشتم

از نوشتن اخرین مطلبم کلی گذشته

دلم یک عالمه توجه می خواد.......!!!!!!!!!!

راست نگفتن

دروغ کار بدیه،،دروغ یعنی ضعف...ترس.....بی عرضگی....نتونی از حق خودت دفاع کنی،،،،،مجبوری به دروغ متوسل بشی،،،،یا تو رو در وایسی بمونی،،،،،،،یا به جای بحث یه دروغ میگی قال قضیه رو می کنی ،،،،،،ولی دروغ بده .....نفس دروغ بده...خیلی بد شاید نتایج مثبتش هم موقتی باشه ......

اخرش

اخرش چی میشه؟؟؟؟؟نگرانم می کنه......خیلی.....ـاگه نتونم ترکت کنم.....اگه........خوب بیشعور همون موقع می رفتی دیگه.....هم به نفع خودت بود.....هم من......

دومین بار

این دومین بار .....دومین بار تو این چند سال اخیر،دستی دستی پرشون دادم....دوست داشتنشون تبدبل به کینه ونفرت شد....من شدم ادم بده......دلم پر غصه اس الان.....ولی عقل ومتطق  همینو حکم می کرد......احساسم که لابد بره گم  شه....