دوستانه
دوستانه

دوستانه

غم

کاش هرچی که می نویسم مثل بلا گفا پاک نشه.

امروز ،،ب ،،و،،ش،، با هم دعوا کردن.ش،،  قلدر مدرسه با گوله برف زده بود توی چشم ب،،بدم اومد از کار ش،صداشو چنان بالا برده بودکه نگو.

 مثلا می خوام بامزه بنویسم ولی خودم میدونم که چقدر بد شده،چون غمگینم،چون نمی دونم چرا و دلیل رفتار هارو نمی دونم،حتی می ترسم بنویسم ،کاش اول دلیل ترسهام  ومی دونستم،یعنی شاید هم می دونم،ترس از اینکه کسی به اطلاعات آدم دسترسی پیدا کنه،کاش جوون تر بودم،دلم برای قبلا های خودم تنگ شده

فکر کنم همه ناراحتن بیشتر وبلاگها رو که می خونم ناراحتن،شاید هم اوناییکه میان وب ناراحتن.......

هی وقایع امروز میان سر کشی می کنن و دوباره میرن ،می خوام بنویسمشون ولی می ترسم، ترس داره کلافم می کنه.

بعدش چه فایده ؟ از دلداری دادن خوشم نمیاد ،خودم میدونم چمه.

قبل از اینکه بنویسم اینقدر مطلب زیاده که ،ولی وقت نوشتن اهمیت خودشونن برام از دست میدن .