دوستانه
دوستانه

دوستانه

نتیجه ۱

من  نمی خوام پیش داوری کنم  ولی فعلا  داده هایی که دارم رو  مینویسم تا ببینم چقد به واقعیت وگرفتن نتیحه نزدیکه

۱_زن در شرایط خیلی بهتری از مرد زندگی میکرده

۲-ازدواج انها سنتی بوده، 

۳_هردوتحصیلکره هستند


چرا حرف مرد مرتب چکش وار به سرم میخورد، من مشکلی ندارم تو وحشتناکی، ایا مرد خود را در جای دیکری امتحان کرده، ایا مرد خیانت کرده

در این صورت ایا زن طلاق بگیرد؟ 

اصلامن میتونم کمک کنم

پس چرا مرد اینقدر ارام هست؟؟؟ 

دلم میخواهد تمام انچه زن با هق هق گفته را واگویه کنم تا بتوانم قضاوت کنم وراهکار دهم، چرا پس زن  اینقدر میسوزد، چرا نمیرود، چرا مرد اینقدر ارام است؟؟؟؟؟؟ 

چرا من نمی توانم فعلا فراموشش کنم

مرد محترم

از نظر  من مرد بسیار محترم هست، نمی دانم، نمی توانم قضاوت کنم. 

فکر

در خیابان راه میرفتم پرسش زن در مغزم جولان میداد(، ایا من وحشتناکم)؟؟؟ سالهای سال مشکل اونجوری داشتیم، از شب اول، بهش روحیه میدادم، تو قوی هستی، چقد عالی هستی، ودر مقابل عدم تمایل او، سکوت میکردم، تا اینکه از دوستم پرسیدم، شما چگونه اید؟ وچند وقت؟؟؟ از جوابش بسیار بسیار متحیر شدم، ما در مقابل انها صفر هم نبودیم، از دیگران خیلی خیلی سیکرت سوال کردم، هیچکس مثل ما نبود، دکتر رفتم وخیلی شرماگین سوال کردم، او نیز توضیحاتی داد، وتوصیه بااعمالی جهت تحریک، همه را انجام دادم، همسرم مرا پس میزد، یا می گفت، امشب شب شهادت است، با اینکه نماز نمی خواند، فردا شب فلان است، زن به پاسخگوی مذهبی زنگ میزند که همسرم اینگونه میگوید، پاسخگو می گوید: شهادتها  وایام سوگواری مهم  هستند، ولی شما نباید، علایق  شرعی خود را معطوف به این مسائل بکنید، زن پاسخ را به مرد میدهد، مرد زیر بار نمیرود رفتار خودرا ادامه میدهد، زن می گوید، مستاصل بودم از یکطرف، جوانی وازیکطرف حس تحقیر، دگرگونم کرده بود....  

نصیحت

زن مورد بحث را نصیحت کردم، تا کی توان جنجال را داری، فرزندانت بزرگ شده اند، ومرد غیر قابل آنچه تو می خواهی، یا تحمل وهیچ نگو، یابرو  وجان و روانت را نجات بده، 

زن نمی توانم بروم، به کجا بروم، چگونه میتوانم از پس مشکلاتم بدون مرد برایم، حتی ادم اگر یک مرد معتاد هم بالای سرش باشد، دراین جامعه ارامش بیشتری دارد،...... 

زن ضجه میزد واشک میریخت وصحبت میکرد، ومرد خوابیده بود واستراحت  می کرد،

 توان دیدن نداشتم بیرون زدم.