دوستانه
دوستانه

دوستانه

بیا

می خوام امشب درود بفرستم به اوناییکه الان چشماشون پر اشکه وحس درماندگی دارن .هزار راه به نظرشون میرسه ولی هیچ کدوم رو انجام نمیدن. مستاصل و درمانده شدن.د لشون می خواد یه فرجی بشه وهی به خودشون امید واری میدن میگن شاید بشه مگه نمی گن به چیزهای مثبت فکر کنید هر چی به مثبتها فکر کنید  ،مثبتها هم به سمت شما میان ،دعا  می کنند ازته دل که مثبت ها براشون اتفاق بیفته .پایه های عرش خدارو میگیرن برای بدست آوردن خواسته شون ..
....

..
...
...
بزرگوار منم برات دعا می کنم ازته دلم .
بیا دوتایی پایه های عرش خدارو بگیریم.

حسودی نکن

قبلنا  فکر می کردم این از حسهای منفی خودمه تا اینکه یکی از دخترها تعریف کرد خانم میز بهش گفته دیگه کمک فلانی نکن   یا چرا صبح زود میای تو نمی تونی اینکار برای فلانی یعنی من انجام بدی دعواش کرده ،دخترک با ناراحتی برام تعریف کرد خانم میز به شما حسودی می کنه دوست نداره کسی کمکتون کنه .
دلداریش دادم و گفتم اینطور نیست وتو حتما اشتباه برداشت کردی من در حضورخودت از خانم میز میپرسم چرا  به تو گفته دیگه کمک من نکنی،وپرسیدم خانم میز چنان نعره زد برسر بچه که کی من به تو گفتم کمک نکن چرا دروغ میگی که من هم ترسیدم واز طرف دختر قول دادم دیگه کمک من نکنه ومسئله رافیصله دادم ودختر رو به بیرون از دفتر هدایت کردم دخترک رنگش پریده بود از ترس، وقتی از تیر رس خانم میز رد شدیم گفت دیدید گفتم خانوم حسود   صبحها دعوا می کنه ومن هم بابت کمکهایی که تا حالا کرده بود تشکر کردم و گفتم دیگه وقتی نیستم  نمی خواد کاری کنی ،کلی عذر خواهی کرد وبعد از شستن صورتش به کلاس رفت.
به خانم میز میگم چرا بچه رو دعوا کردی ؟میگه آخه تو نیستی نمی تونه بچه هارو جمع و جور کنه ؟!!!!!!
دخترک بعد از این جریان بازهم به طور خود جوش به من کمک می کرد نه این بلکه خیلی از بچه ها .
پارت ۲
بچه ها کادوهایی که به من میدن یواشکی میدن  ومیگن کیفتون رو بیارید بیرون مهرک یه باردوتا گلدون گل به  من داد  خانوم میز کلی ناراحت شد من به مهرک گفتم یکیشو میدم به خانوم میز ناراحت شد و گفت دوتاش مال شماست. خانوم میز زنگ تفریح چنان پیش معلم ها از خودش ناراحتی نشون داد  بهش گفتم  یکی از گلها مال شما گفت نه من فهمیدم دختره گفت نه بهش ندید، در حالیکه اون موقع منو مهرک با ایما واشاره حرف می زدیم!!!!!! توی دلم خوشحال شدم که فهمید شاید بفهمه برای بدست آوردن یه چیزهایی باید هزینه کرد تواگر هدیه می خوایی باید محبت کنی واز جات بلند شی ودر غم وشادی دیگران همراهشون باشی.
پارت ۳
ایناروگفتم که بگم خانوم میز از ارتباط محبت آمیز  منو بچه ها ناراحت میشه به خصوص از ارتباط منو مهرک هر وقت میاد با من صحبت کنه میریزه به هم،دیروزتوی مراسم صف روال ثبت نام .قوانین شهریور ،اعترضات وخیلی نکات دیگه رو برای بچه ها گفتم وبعد کنترلشون برای نداشتن تقلب و موارد دیگه رفتن  سر جلسه ،بماند که بعد از پاسخگویی به چند نفر در مورد امتحانات ونحوه ی حساب ضریب درسها وارد سالن شدم که با همهمه بچه ها مواجه شدم در کلاسها بعد از گذشتن کلی وقت هنوز قفله (ما چون با مدرسه دیگری مشترک هستیم در کلاسها رو قفل می کنیم)در کلاسها رو باز کردم و بچه هارو نشوندم و منتظر سوالها  ومراقب هستم خبری نیست دوباره بر می گردم دفتر ،خانوم میز با معلمها تعریف می کنه میگم سوالها پس؟  با ناراحتی میگه میرم میارم رفته آورده با عجله مراقبین رو راهی کلاسها می کنم سوالات رو پخش می کنم حضور غیاب می کنم صندلی نامرتب بچه هارو درست میکنم برگه ها رومهر می زنم  چک می کنم که اسم وشمارهاشون رو نوشته باشن بر می گردم دفتر ،خانوم خوراک سلانه سلانه داره میاد ،خانوم میز تو کامپیوتر ه ودنبال بخشنامه  جدید می گرده   همیشه خدا هم اشتباه میکنه وباید اشکالاتش رو بر طرف کنم، میشینم پشت میزم وبه گوشیم سر میزنم که دخیم در چه حال .به خانوم خوراک سفارش می کنم چه دبیر هایی نمره نیاوردن بهشون زنگ بزن نمره بیارن ،دوباره سفارش می کنم صورت جلسه رو بده همکاران امضا بزنن یادت نره.میرم تو ی اتاقش تا سوالات امتحان بعدی رو چک کنم تازه داره صبحانه می خوره.به سر کلاسها میرم ببینم مشکلی ندارند .بچه هایی که امتحان دادن وهنو ز توی سالن هستنو داخل حیاط برای جلو گیری از سرو صدا می فرستم ومی ایستم تا لشکر مدرسه بالایی با کمترین سرو صدا برن بالا ومزاحم بچه های ما نباشن با بدجنسی نگاه می کنم ببینم معاونشون کجاست یه گوشه ای  ایستاده‌ یه کم خوشحال میشم که هست.
با صدای خانوم خوراک که التماس میکنه کامپیوتر خراب شده بیا درستش کن  میرم براش درست می کنم با یددوسه باری به اتاق خودمون برم ببینم وضعیت مودم چطور اونم کامپیوترشو درست می کنم کلی به روح پدرم درود می فرسته میشینه نمرهاشو وارد می کنه بچها امتحانشون تمام میشه میان میگن خانوم زنگ بزنید سرویسها بیان زنگ می زنم تا امدن سرویسها میرم دم در مدرسه بچه ها توی خیابان نرن.سفارشات رو می کنم وبر می گردم این  فا صله ۵۰  متر هست  خانم میز به بچه ها کار میگه ، این نامه رو بنویس،این نامه رو بده خانوم خوراک ........
خانم خوراک :بچه ها نمرهارو برام وارد کنید ،خدا مرگت بده خانوم رجبی چرا جمع نمرات نکردی، اصغری بیا اینا  روجمع معدل کن اصغری، برای اینک نمره خودشو ببینه کمک خانوم خوراک می کنه،میبینم بچه های راهنمایی از سر جلسه پاشدن در کلاسها رو قفل میکنم، مهرک از درمیاد تو اونم یه معظلیه برای خودش خیلی عادی سلام و علیک می کنیم میدونم توی دلش غوغاست به رونمیاره باهم کلی حرف می زنیم از امتحاناتشون میگه واز اینکه در حقشون ظلم میشه ،نمیگه جای شما خالیه چقدر پارسال خوب بود.(چیزیکه تک تک چهارم ها گفتن).از اتفاقات امتحان میگه میخندیم میریم توحیاط خانوم خوراک مارو میبینه بعد از لحظاتی داد میزنه خانوم میز کارت داره بیا میرم ببینم چه کار داره یعنی کار دیگری باقی مونده؟ کاری نداره ومیگه این بخشنامه هارو برای همکاران اس ام اس کن عصبانیم خیلی خیلی ،هرموقع مهرک بامن حرف میزنه یا میاد منو ببینه خانوم میز ناراحت میشه ویه کاری به من محول میکنه منم بخشنامه هارو میگیرم ومیگه خونه میذارم توی گروه، هیچ کار دیگه ای ندارم و نمی خوام هم انجام بدم ازش خداحافظی می کنم ومیگم من رفتم خونه با خونه اومدن من مشکلی نداره ولی با مهرک حرف زدن چرا داره،مهرک خداحافظی می کنه منم کگازشو میگیرم بیام خونه وتا امروز حالم از میزو مستخدمیکه هیچ وقت توی مدرسه نیست مگر برای استفاده از اموال مدرسه وخانوم خوراکی که کارشو بده بچه ها انجام بدن.به هم می خوره.